خواستم معنایت کنم،
به لهجه ام خندیدند...
مرا که هیچ ...
تورا نفهمیدند ...
تجربه ی یک نفس عمیق را می گویم...
وقتی چشمانت را بسته و آغوشت را باز کرده ای بر نسیم بلندای قله ای بلند ...
تجربه کرده ای؟
خفگی حس نبودنش را ...
...
خواستم بگویم مرحم می شود، دست و دلم نرفت...
می خواهمت ... می خوانمت